الوعده وفا!؛ دوباره سلام؛بالاخره بعد از چند روز مطلبی رو که قولشو داده بودم که تحت عنوان " ایران ، آمریکا ؛دوئل بدون سلاح " تقدیم کنم آماده کردم و چون طولانی تر ازاون چیزی شد که فکرش رو میکردم بخش اولش رو امروز تقدیم علاقه مندان میکنم!
ایران ، آمریکا؛ دوئل بدون سلاح !(قسمت اول)
دوئل به مبارزه ای گفته میشود بین دو تن به نمایندگی ازدو طرف درگیر در یک نبرد برای تعیین سرنوشت ودر آن فقط یک نفر پیروز میدان خواهد بود، مبارزه ای بدون زخمی یا مجروح ؛ مبارزه ای برای نابودی، وبرنده حاکم بعدی میدان خواهد بود! این قانون دوئل است!

تقریبا یکسال پیش زمانی که ناآرامیها وحرکت های تحول خواهانه مردم یمن،بحرین ولیبی برخلاف مصر وتونس طولانی شده ووارد ماه های سوم یا چهارم خود میشدمسئله ای ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده بود، وآن فروکش کردن تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران علی رغم رویه همیشگی دولتمردان آمریکا بود!البته تردیدی نبود که آنها از سرعت اتفاقات در شمال آفریقا شوکه شده باشندامااین باعث نشد که در مورد لیبی نیز وضعیت به همین گونه باشد! آنها برای مدیریت اوضاع لیبی وارد عمل شدند، چگونه ؟در واقع با نوعی از بی عملی! یعنی در حالیکه رسانه های ایرانی اعم از رسانه ملی وسایرین از ایده ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی حمایت میکردند،واز بابت عدم تحقق آن که میرفت آقای دیکتاتور را در لیبی ماندگار کند به شدت غرب را مورد شماتت خود قرار میدادند، ایالات متحده شورا ی امنیت را دریک بی تصمیمی تعجب اور (انفعال ) - که امریکا سابقه آن را دارد- نگه داشته بود!تا اینکه سرانجام پس از اطمینان از پایبندی سران انقلاب لیبی به اصول دموکراسی !وارد عمل شدوعلاوه برارسال سلاح برای مبارزین لیبیایی ،حتی جنگجویان زندانی القاعده در گوانتانامو رانیز به یاری دموکراسی فرستاد!گویی برای اولین بارجمهوری اسلامی ایران ، غرب وافکار عمومی در دنیا برای امری با یکدیگر متفق شده بودند به طوری که ترکیه هم ناوهایش را به آبهای لیبی فرستاده وقطرنیز جنگنده هایش را روانه آسمان دموکراسی کرد!
اما وضعیت در یمن متفاوت بود، مقاومت علی عبدالله صالح در مقابل تظاهرات میلیونها یمنی هوادار آزادی به رغم نبردهای چند ماهه اش با قبایل حوثی، به طور غیر عادی طولانی شده بود!در بحرین اما مردم میدان لولو را تصرف کرده بودند، وآل خلیفه که پایه های حکومتش را لرزان میدید ترجیح دادتا ستون های لوءلوء را فروریخته ببیندوخون مردمانش رابرزمین ریخته!تاخاندانش را از کشور گریخته!البته اردوغان از ترکیه نسبت به تکرار واقعه کربلا در بحرین هشدار داداما به این دلیل که مبادا باردیگرخون برشمشیر پیروز گردد!که عربستان تانکهایش رابرای بقای ال خلیفه به بحرین روانه کرد ودلارهایش را برای دموکراسی به لیبی!
در سوریه اما گفته میشد دراولین تظاهرات مخالفین یکصد هزار نفرحاضر بودند ودر آخرینش تنها دو هزارنفر! آری معادله، معادله ی موازنه خسارت بود میان محور مقاومت به رهبری ایران خرسند از تحولات مصر وتونس (که بالاخره هم معلوم نشد که تونست یا نتونست) ونظام سلطه جهانی به فرماندهی آمریکا !آری لولای در چرخیده بود ومیرفت که درب خاورمیانه برای همیشه برروی غرب بسته شود که آمریکا پایش را بین در و لولا قرار داد!!
چرا وچگونه!؟
برای پاسخ به این سوالات ابتدا به این سوال پاسخ میدهیم که به چه دلیل ایالات متحده امریکا علی رغم تهدیدهای مکررسالهای اخیرش به حمله نظامی ،تا کنون حاضر به عملی کردن این تهدیدها نگردیده است!؟آیا ترس از توان نظامی ودفاعی فزاینده جمهوری اسلامی ایران عامل آن بوده ویا نفوذ معنوی گسترده انقلاب اسلامی در قلوب ملل مسلمان منطقه که طی دهه های اخیر همواره تحت ظلم ،سیطره ودرنتیجه تحقیرنظام سلطه جهانی قرارداشته اند؟! بدون شک توان وقدرت دفاعی کشورمان که هم اکنون جزو ده کشور برتر دنیا در این حوزه محسوب میشودقطعا در محاسبات جنگسالارانه حاکمان واقعی کاخ سفید جایگاه خاص خودرا دارا میباشدکه بازتاب این محاسبات را هراز گاهی در اظهارات ترس آلود ژنرالهای امریکایی نیز شاهدیم!اما دراین نیز تردیدی نیست که اگر خاکریزهای دفاعی ایران اسلامی فقط وفقط به قدرت نظامی آن، حتی با احتساب همه مولفه های داخلی آن نیز منحصر بود قطعا نظام سلطه بی میل نبود تا برای یکباردیگر هم که شده شانس خودرا برای به زانو دراوردن انقلاب اسلامی ایران ازطریق تهاجم نظامی امتحان نماید! اگرچه دراین حالت نیز به یاری خدای حسین (ع) بازهم تردیدی در تحمیل یک شکست مفتضحانه دیگر براردوگاه خصم نبود، اما نباید این نکته را فراموش کرد که اغلب تحلیلگران نظام سلطه به رهبری امریکا طی دهه ی اخیر هیچگاه ترس خودرا از واکنش سهمگین ملتهای مسلمان وتحت ستم منطقه به یک چنین اقدامی پنهان ننموده اند!واکنشی که کمترین تبعات آن میتواند منجربه تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به نفع جمهوری اسلامی ایران گردد!امری که درصورت تحقق، زوال تمدن فعلی غرب را دهه ها به جلو خواهد انداخت! که این ترس کاملا منطقی وبجا تاکنون بعنوان عامل موثری در سنجه ی محاسبات استراتژیک غرب درقبال ایران عمل نموده است!.
اما امروزپس از تحولات گسترده سیاسی واجتماعی اخیردر منطقه ،عملا غرب احساس میکند بشدت بازی خورده وهمان حرکتی که همواره از شروع آن بیم داشت آغاز شده است ،آنهم بدون اینکه عملاکاری دربرابر ایران ازپیش برده باشد! ایرانی که به زعم غرب خواسته یا ناخواسته انگیزه والگویی برای شروع این حکتهای عظیم مردمی بوده ومیباشد! حال درچنین شرایطی واکنش غرب بازی خورده چه خواهد بود! ؟
مطمئنا میل به بقا وادامه سلطه باعث میگردد تا حاکمان واقعی غرب دوباره نسبت به طرح ریزی نقشه هایی نو، به دو منظور پیشگیری از ادامه موج تحول خواهی در خاورمیانه وهمینطور انتقام از بانی وباعث این وقایع که به گمان صحیح آنها مقاومت موفقیت آمیز ایران اسلامی بوده است اقدام کنند!اما چگونه!؟
تردیدی نداریم که غرب هم تردیدی نداردکه آنچه باعث گردیده امروز ایران بعنوان الهام بخش نهضتهای آزادی خواهانه اسلامی وضد امپریالیستی دنیا ایفای نقش کند،حاصل پیشرفتهایی است که ایران را دربرخی عرصه های به اصطلاح "های تک"یا همان high tecnaloghy خبرساز کرده است.عرصه هایی مانند؛ فضا، دانش هسته ای ، تکنولوژی نظامی، دانش های بنیادی زیستی یا سلولهای بنیادی واخیرا عرصه های سایبری، واین همه در شرایطی بدست آمده که ملت ایران همچنان به آنچه برای آن انقلاب کرد یعنی تلاش برای حاکمیت موازین شریعت اسلام برتمامی شئونات جامعه، پایبندی خود را حفظ نموده است!و همین یک مسئله تمامی دعوای ما با تمدن غربی میباشد! چرا که آنچه امروز تمدن غرب خوانده میشود حاصل این تفکر مخرب ضد بشری است که دین در عرصه اجتماعی نمیتواند هیچ کارایی داشته باشد و در واقع افیون ملتهاست! واستدلال آنها نیز به دوران سیاه حاکمیت کلیسا برجوامع غربی برمیگرد که حتی تا سوزاندن دانشمندان و آثارشان نیز پیش رفته بود!
لذا تمدنی شکل گرفت که گفت دین را یارای ساختن دنیای انسان نیست! وبا این تفکر بیش از سیصد سال است که برعمده نقاط زر خیزدنیا حکومت میکند چراکه معتقداست که این زر است که دنیا را میسازد!پس مالک زر همان مالک وحاکم دنیاخواهد بود! والبته طی این سه یا چهارقرن لباس حاکم آن تغییراتی هم کرده است ؛مدتی در لباس هلند، اسپانیا وپرتقال، مدتی فرانسه وانگلیس وامروز ایالات متحده امریکا!
اما اگر صرفا ایران کشوری بود با ادعاهای ازادی خواهانه وجمهوریت اما بدور از ایدئولوژی الهی همانند هندوستان ، چین ،کره جنوبی، ویا حتی مالزی ! ویا کشوری بود مسلمان مانند ترکیه اما بدون دخالت دین درسیاست! ویا حداقل راضی میشدیم تا یک جمهوری اسلامی باشیم همانند جمهوری اسلامی پاکستان!ویا جمهوری اسلامی نوظهور افغانستان!! هرچند نه از همان ابتدا اما سرانجام غربٍ فارغ از خدا، با ما نیز به یک مصالحه میرسید کما اینکه به چنین مصالحه ای با کشور های فوق الذکر رسیده است! اما اینک به مدد مقاومت برخواسته از ایمان به حاکمیت خدا برتمامی شئونات زندگی و پیشرفتهای مستمر علمی که غرب را نیزمجبور به این اعتراف کرده ایم! غربی که مدعی بود که دین نمیتواند ، ولی امروز بااین اعتراف در واقع میگوید که دین هم میتواند!- وانشاله در آینده ی نزدیک خواهد گفت که فقط دین است که میتواند! - در پارادوکسی گرفتار آمده که رهایی از آن برایش مقدور نیست ! لذا تنها راه نجات خود از این پارادوکس وتضاد بغرنج غیر قابل حل را در حذف صورت مسئله میداند! صورت مسئله ای بنام جمهوری اسلامی ایران!
ظاهرا روش راحتی است چرا که وقتی نمیتوانی مسئله ای را حل کنی بهترو راحتتراست که صورت مسئله را حذف کنی تا دیگران ناتوانیت رانفهمند! غرب نیزدر مورد ایران این راه را انتخاب نموده است وروشهایی را برای آن درحال پیاده سازی است که در فرصت بعدی قصد دارم به آنها بپردازم ! هرچند باید خطاب به غرب بگوییم که دیگرخیلی دیر شده است ! چرا که این مسئله ای است که ما برسرنوشت دنیا حک نموده ایم!!
ادامه دارد...
با احترام سردبیر
نظرات شما عزیزان: